صراط

انسان ها چه قدر ساده با جابجایی یک نقطه از خدا ، جدا می شوند

صراط

انسان ها چه قدر ساده با جابجایی یک نقطه از خدا ، جدا می شوند

آیت‌الله‌ مجتبی تهرانی الگوی سبک زندگی اسلامی

مرحوم آیت‌‌الله‌‌  مجتبی تهرانی، از مراجع عظام تقلید و از شاگردان حضرت  امام خمینی(ره) در سن 75 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفت.

این شخصیت بی بدیل همواره در پی  احیای ارزشهای دینی واخلاقی در میان مردم بود ،  بحق باید به عنوان الگو و مدلی ارزشمند در پاسداری از حریم سبک زندگی اسلامی نام برد.
این عالم وارسته با جدّیت و پشتکار بسیار، در سنین نوجوانی به محضر علمی بزرگانی چون امام خمینی، مرحوم آیت‌الله‏العظمی بروجردی،آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی و مرحوم علّامه طباطبایی راه یافت.  ایشان با نبوغ و پشتکاری که از خود نشان دادند، در جوانی به درجة رفیع اجتهاد رسیده و  توانستند از نزدیکان حضرت امام قرار گیرند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با توجّه به سوابق درخشان و مراودات با امام امّت، انتظار می‌رفت که ایشان در یکی از جایگاههای حساس ومهم نظام بار این انقلاب را به دوش بکشند. امّا ایشان با نگاه عمیق وآینده نگر خویش از پذیرش مسؤولیت‌های اجرایی کنار کشید.و با حضور در حوزه تعلیم وتربیت اقدام به نیروسازی برای آینده  انقلاب اسلامی نمود  و به شکل بسیار مؤثّربه  تربیت نیروهای جوان و کارآمد برای انقلاب اسلامی پرداختند.

ادامه مطلب ...

شهیده حجاب، همیشه زنده است.

 

 

 

مروه شربینی به سال ۱۹۷۷ میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدرش علی شربینی و مادرش لیلا شمس هر دو شیمی‌دان هستند. در سال ۱۹۹۵ از کالج انگیسی دختران فارغ التحصیل شده و از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۹ عضو تیم ملی هندبال مصر بود. او در سال ۲۰۰۳ به همراه شوهرش به آلمان مهاجرت کرده و ابتدا در شهر برمن و از سال ۲۰۰۸ در شهر درسدن ساکن شدند.
مهاجرت به آلماناز سال ۲۰۰۳ همراه شوهرش به آلمان رفتند. ابتدا در شهر برمن و از سال ۲۰۰۸ در شهر درسدن ساکن شدند. همسرش وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاه‌های آلمان است و با استفاده از بورس تحصیلی در موسسه ماکس پلانک شهر درسدن در رشته مهندسی ژنتیک مشغول تحصیل است و جهت انجام تز دکترای خود همراه مروه به آلمان آمده بود



چندی پیش از کشته شدنش، شربینی به دادگاهی مراجعه کرده و آلکس دبلیو «یک روس با ریشه‌های آلمانی که در سال ۲۰۰۳ به آلمان مهاجرت کرد» را متهم به این کرد که «زمانی که در پارک با پسرش بازی می‌کرده، آلکس دبلیو او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کرده‌است». دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت ۷۵۰ یورو کرد. آلکس دبلیو این حکم را نپذیرفت و تقاضای تجید نظر نمود. 


قتل 


مراسم یادبود شربینی در کنار ساختمان شهرداری درسدن، یک خانم بدون حجاب در حال گذاشتن گل در محل یادبود است.
در حین ضربات شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت. پس از آن شوهرش با وضعیتی بحرانی در بیمارستان بستری گردید. برخی تیراندازی پلیس آلمان به وی را از روی اشتباه دانسته اند و برخی به نقل از ماموران امنیتی دادگاه اعلام کرده‌اند که گمان بر این بوده که شوهرش فرد مهاجم بوده و بدین خاطر وی را هدف قرار داده‌اند.
همچنین فرزند خردسال سه ساله شان که شاهد این ماجرای خونبار بوده، برای معالجه تحت نظر روانشناس است.

درگیری و شکایت 
در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدید نظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سه ماهه باردار بوده از پا در آورد و همسر این زن و مرد دیگری را زخمی کرد. در بسیاری از دادگاهای آلمان از جمله این دادگاه در درسدن، هیچ گونه بازرسی ار افراد صورت نمی‌گیرد همچنین به علت آنکه الکس(قاتل) تا زمان حضور در داگاه هیچ گونه سابقه بازداشت نداشت، هیچ گونه تدابیر امنیتی برای دادگاه در نظر گرفته نشده بود.

نامه ای به زنان عراقی

 

 

جوانا فرانسیس روزنامه نگار امریکایی در نامه ای به زنان عراقی اینگونه می نویسد 

 

من تو را میبینم ... 

من نمیتوانم ...اما میبینم تقریبا هر زنی بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. 

میبینم،هرچند آنان هرچند پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیبایی شان میدرخشد.اما این فقط زیبایی بیرونی نیست که میدرخشد.من در درون خود چیزی عجیب احساس میکنم.غبطه میخورم اما نمیتوانم چیزی بگویم 

فقط قدرت ،زیبایی،عفت،و بیش از همه رضایت و شادی تو را تحسین میکنم.عجیب است اما به ذهن من خطور میکند که تو هر چندزیر بمباران هستی اما از ما خوشحالتری  

چرا که تو هنوز زندگی طبیعی یک زن را داری .در غرب هم تا دهه 1960 این چنین معمول بود تا اینکه به وسیله دشمنی مشترک بمباران شدیم.اما ما با تسلیحات واقعی بمباران نشدیم،بلکه با فساد اخلاقی به شکلی نیرنگ امیز و زیرکانه بمباران شدیم. 

برای این که هر چیزی که از هالیود میبینی مشتی دروغ است، تحریف است.آنها روابط نامشروع را تحت عنوان سرگرمی بیضرر جلوه میدهند.برای اینکه هدف آنها انهدام اساس اخلاق است. 

آنها سعی دارند با فیلم و نماهنگ شهوت انگیز ، به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد نشان دهند، مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده 

 

مازنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان مورد ظلم واقع شده اید.اما حقیقتاً این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم .ما برده مدهایی هستیم که پستمان میکند. 

 

 جاذبه های جسمانی زن باید از چشمان بی لیاقت پوشانده شود، البته این باید هدیه ای باشد از طرف تو برای مردی که تو را آن قدر دوست دارد و برایت احترام قائل است که باتو ازدواج میکند و از آن جا که مردان شما مرد هستند و با غیرت حق آنان نیز چیزی کمتر از بهترینی که تو عرضه کنی نیست

 

 خواهران من :گول نخورید نگذارید شماراهم بگیرند.پاک و با نجابت بمانید.ما زنان مسیحی نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد.به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی برای اینکه ما گمشده ایم .پاکی ات را نگهدار.... 

 

 

 

 

کودکم بیاموز که....

حجاب :

 ح = حریت ،

 ج = جلوه انسانیت ،

آ = آبرو و شرف ،

 ب = بندگی

خون بهای شهید

         

خواهرم سرخی خونم 

را به سیاهی چادرت امانت می گذارم،

پس امانت دار باش. 

چرا هراس از حجاب؟؟

شاید برای بسیاری این سوال مطرح باشد که چرا پدیده ای به نام حجاب هراسی در غرب حتی از اسلام هراسی نیز بیشتر به چشم میخوردوو طی چه پروسه ای این هراس به ستیز و در نهایت در بین نسل جوان به گریز تبدیل شده است؟؟؟؟؟؟؟ 

اصلی ترین پاسخ را میبایست در ارتباط تنگاتنگ مساله حجاب با سیاست و ارتباط آن با حکومت جستجوکرد.غرب میدانست که پاشنه آشیل کشورهای اسلامی دور شدن از حیا و عفاف استکه هر دو از مقدمات حجاب هستند .لذا برای برجانشاندن و سست کردن بنیان حکومت هایی چون جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر آن شد که پروژه حیا زدایی اجراشود.نشانه های این مدعا را میتوان در ترویج پدیده هایی چون ماهواره،اینترنت،سبک های غربی ،مجالس مختلط و پارتی پیدا کرد 

نام من  چادر است ..

نام مادرم حجاب

 و پدرم عفاف است..

طبل رسوایی

حکایت؛ طبل رسوایی

مرد بی مقدار و تحقیرشده ای برای خودنمایی، هر بامداد سبیل خود را با پوست دنبه ای که یافته بود، چرب می کرد و در مجالس توانگران حضور می یافت و ادعا می کرد که در فلان میهمانی شرکت داشته و فلان خوراک چرب و لذیذ را خورده است و با رمز و اشاره می فهماند که شاهدش هم سبیل چربش است. شگفتا که شکم مرد یاوه سرا از این موضوع در عذاب بود و با زبان بی زبانی می گفت: خدا مکر دروغگویان را نابود کند. لاف گویی تو ما را در آتش گرسنگی افکنده است. به همین جهت سبیل او را نفرین و از خدا درخواست کرد که او را رسوا کند. دعای شکم گرسنه مرد یاوه سرا مستجاب شد و دیری نپایید که گربه ای آمد، پوست دنبه را ببرد و کودک مرد یاوه سرا این خبر ناگوار را در مجلسی که پدرش به یاوه سرایی مشغول بود، به اطلاع رسانید و طبل رسوایی پدر را به صدا درآورد.

مفهوم ارزشمند این حکایت سودمند این است که همان گونه که آفتاب عالمتاب هیچ گاه برای همیشه پشت ابرهای کبود پنهان نمی ماند، دروغگویی، یاوه سرایی و بزرگ نمایی انسان های بی مقدار هم مدت زیادی نمی پاید و دیری نمی گذرد که چهره ناحق بزرگ نمایان، خود نمایان بی اساس و دروغ پردازان نیز از پس پرده ابهام کنار زده می شود و نمایان می گردد؛ زیرا نظام هستی بر حق استوار است و ارزش واقعی از آن راستی و صداقت است، هرچند که باطل چند صباحی جولان دهد.

مولوی نیز در این سخن، ضمن نکوهش دروغگویی و یاوه سرایی، آن را از ویژگی های افراد پست و ضعیف می داند که می خواهند با جلوه گری بی مورد، خود را مهم بنمایند و جایگاهی برای خود در جامعه بیابند و یا اینکه کمبودهای روانی خود را به نوعی جبران کنند، در واقع، اینان همانند طبلی هستند که صدایشان گوش فلک را کَر می کند، ولی درونشان تهی از معرفت و بینش است. در حقیقت این عادت، نه تنها عامل رسیدن انسان به مراتب والا نیست، بلکه عامل سقوط، شرمندگی و بدبختی است.