بسی پادشاهی کنم در گدایی چوباشم گدای گدایان زهرا
چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مرادِ خدا بوده از خلقتِ ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص ،مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبی نیرزد به دوری ز اولاد زهرا نمی ارزد
و این زندگانیِ فانی ،جوانی ،خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نمی ارزد
اگر عاشقانه هوادار یاری، اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش،یقیناً یقیناً خریدارِ یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟چه اندازه در ندبه ها زارِ یاری؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را و یا چون بقیه تو سربارِ یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی،برای سپاهش تو سردارِ یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست،اگر بی قراری بدان یارِ یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سر خوش ز دیدار یاری.....